من در پی او بودم - در سفر و حضر - چنانکه بچه شتر در پی مادر. هر روز برای من از اخلاق خود نشانه ای بر پا میداشت و مرا به پیروی از آن میگماشت. هر سال در «حراء» خلوت میگزید من او را میدیدم و جز من کسی وی را نمیدید آن هنگام اسلام در هیچ خانهای جز خانهای که رسول خدا و خدیجه در آن بود راه نیافته بود، من سومین آنان بودم روشنایی وحی پیامیر(ص) را میدیدم و بوی نبوّت را استشمام میکردم من هنگامی که وحی بر او فرود آمد آوای شیطان را شنیدم گفتم ای فرستاده خدا این آوا چیست؟ فرمود: این شیطان است و از این که او را نپرستید نومید و نگران است. همانا تو میشنوی آنچه را من میشنوم و میبینی آنچه را من میبینم جز این که تو پیامبر نیستی و وزیر هستی و به راه خیر میروی
دیدگاه خود را بنویسید