یکی از نوشنه های امید واقعی اینه که همراه با ترسه کسی که از خدا نمیترسه، معلوم که خدا رو درست نشناخته البته ترس از خدا مثل ترسیدن از مجسمه ابوالهول نیست. ترس از خدا به خاطر اینه که نکنه به قدری اوضاع آدم خراب بشه که رحمت خدا شامل حالش میشه این آدم یه آدمِ از خود راضیه اما اونی که به رحمت خدا امید داره یقین نداره و همیشه یه ترسی باهاشه اینی که میگن مؤمن بین خوق و رجاست معناش همینه یعنی نمیشه امید اصیلی نیست و اگه خوف و ترس آمد رو از رحمتا خدا مایوس کرد بازم معلومه خوف و ترسی نیست که یه مومن باید داشته باشه
همون طوری که نمیشه به خدا ایمان داشت و به رحتمش امید نداشت نیمش به خدا ایمان داشت ولی از عذایش نترسید و زبون حال کسی که از خدا میترسه باید این باشه: خدایی که من میپرستم یقین دارم یه جهنم به اینم شک ندارم که میون بنده ها بعضیها جهنمی میشن از مجا معلومه شاید من یکی از اون جهنمیا باشم
دیدگاه خود را بنویسید