دین چیست؟ این پرسش که پاسخ آن در بدو نظر بسی آسان می نماید، به عدد دینداران جهان درطول زمان پاسخ های مختلف و گاهی متضاد دارد. به هرحال همه آدمیان خود را بالاتر از آن می دانند که به "خور و خواب و خشم و شهوت" بسنده کنند، لذا ضرورت نوعی ارتباط با جهان معنا را باور دارند. بدین روی نیم نگاهی به جهان معنا انداخته و آن را"دین"خود دانسته اند، یعنی هدفی والا که انسانها برای رسیدن به آن ، از تعلقات مادی جدا شده و نه تنها مال، که حتی جان رانیزفدای آن کنند.بدین سان هرکس برای این محبوب خودتعریفی دارد.طرفه اینکه این محبوب همگان، در شدت آشنایی ناآشنا مانده است. این همه اختلاف نظر برسر تعریف یک کلمه- که اشتراک آن در بین انسانها اشتراک لفظی است- به راستی دیدنی است.در این میان غیاب داوری بینا و منصف به نام عقل "عقل موهبتی خداوند" ، با حکم قاطع که فصال الخطاب باشد، کار را دشوارتر کرده است. پیامد این غیاب،آن است که هرچه عنصر اندیشه ورزی بیشتر دخالت می کند،فروغ بیشتری دراین فضا می آورد و تشخیص صحیح از سقیم را دشوارتر و دیریاب تر می کند.
دیدگاه خود را بنویسید